روزهای دوست داشتنی اما سخت
سلام عزیزای دلم حواستون هست چه مامان غر غرویی شدم همش میام و گله و شکایت میکنم اما خوب فداتون بشم شما به دل نگیرین و به روتون نیارین اما اگه من نگم که اونوقت مامان سمانه غر غرو نمیشم که.... اما خوب با خودم گفتم که هر چی تو روزانه هامون هست و باید بگم حتی اگه اسمش غر زدن باشه از اونجا که فکر میکنم آندیا جونم قراره دندون در بیاره که این همه بیقرار میشه و بهونه گیری میکنه و دوست داره همه وقت مامان مال اون باشه جدای کم خوابیهاش و خواب بیش از اندازه سبکش که من تا به حال تو هیچ بچه ای تا به این حدش و ندیدم و ما هم یه داداش بردیای دوست داشتنی و و یه بابا بهمن مهربون و مسئولیت خونه داری هم داریم و تازشم نزدیک عید ...
نویسنده :
مامان سمانه
4:28