بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

دردونه های مامان

سلام پسرم مامان عاشقته

اولین مسافرت آندیا

یک مسافرت یه هفته کاملا" اتفاقی ولی خوب تنوعی بود بماند که آندیا خانم بی حوصله آقا بردیا کنجکاو با مامان چه کار کردن البته کم لطفی نباشه که بردیا هیچ جا یا تو هیچ مهمونی مامان و اذیت نکرده و کاملا مستقل سر خودش و گرم میکنه و بد قلقی نمیکنه که مامان عاشق همچین رفتار مردونشه اما جونم برات بگه آندیا خانم که فقط یکی و میخواست شما رو سر پا بچرخونه تا صدات در نیاد شبها هم که درست نمیخوابیدی مامان بیچاره هم کلی بی خوابی کشید          در حال خوردن کتلت   میمیرم برای اون نگاه کردنت   دوست نداشت تو بغل مامان عکس بندازه    اینم یه نمونه از خوابیدنته ...
9 ارديبهشت 1392

بردیا کارتون خیلی دوست داره

      گل پسر مامان دیگه تو این روزها کاملا" مستقل شده  تا حدودی اکثر کلمات و میگه و چند روزی هم هست شروع کرده به گفتن جمله های دو کلمه ای راستی به جوجو میگی دودوش هجده تا دندون داری ده تا بالا هشت تا پایین اسب آبی و خیلی بانمک میگی بین اسب و آبی یه مکس قشنگ میکنی کلی دیوار خونمون خط خطی کردی شروع کردم از پوشک بگیرمت اما با مامان اصلا" همکاری نمیکنی  گاهی اوقات دلت میخواد موقع کارتون نگاه کردن بشینی تو کریر آبجی   گاهی اوقتم دوست داری از اینجا کارتون ببینی دو تایی دارید کارتون میبینید حالا مامان بازم کارتون از حموم...
1 ارديبهشت 1392
1