یازده ماهگی آندیا مصادف با راه رفتن کامل
مامان قربون اون قدمهات بره که اینقدر شیرین راه میری هزار ماشالا به گل دختر مامان که اینقدر زبل و زرنگه
عزیز دردونم درست از شب یلدا شروع کردی به راه رفتن که تقریبا با یازده ماهه شدنت بود
دیگه اصلا" از چار دست و پا رفتن خبری نیست
الان که یه جورایی میدویی مخصوصا" وقتی کسی بخواد از در بره بیرون یا بخوای خودت و سریع برسونی همچین تند تند راه میری که هر لحظه ممکنه تعادلت و از دست بدی و بیفتی اما از اونجا که فرزی آنی خودت و به در یا مبل یا شخص میرسونی افتادنت خیلی کم پیش میاد
دختر ددری مامان
الهی بمیرم از شانست ما اینقدر کم بیرون میریم یا به خاطر دو تا بودنتون و سردی هوا هر وقت هم بیرون میریم با ماشینیم شما همیشه برای بیرون رفتن بی تابی
عزیزای دل مادر این روزها و هم زود تموم میشه و از اینجا بهتون قول میدم بعد از بهتر شدن هوا حسابی تلافی این روزهای خونه نشینی و در بیاریم
تازه به خاطر کم بیرون رفتن شما اصلا" به جوراب و پاپوش و کفش عادت نکردی به همین دلیل برای کفش پا کردنت و راه رفتن با کفش کلی باهات مشکل دارم جوریکه تا کفش پات میکنم امکان نداره یه قدم راه بری میشینی و تا درشون نیاری خیالت راحت نمیشه به همین دلیل چند روزیه تو خونه هی کفش و دمپایی پات میکنم یه جورایی سرگرمت میکنم که با کفش راه رفتن و یاد بگیری قرار نیست که بازم بیرون میریم شما همش تو بغل مامان باشی
ملوسکم بهت تبریک میگم این پیشرفتهای هر روزت و و امیدوارم روز به روز شاهد پیشترفتای زیادت تو زندگی شیرینت باشم
من و بابا بهمن و داداش بردیا خیلی دوست داریم و به بودنت کلی افتخار میکنیم
جوریکه هر وقت از داداش بردیا هر کس بپرسه کیه دوست داری جوابش فقط همینه
مامان سمانه و بابا بهمن و آفجی
مامان کشته مرده این محبتتونه فقط کافیه داداش دستای کوچولوشه به سمتت دراز کنه و بگه بیا بیا آفجی بیا بغلم آنی خودت و پرت میکنی تو بغلش و صورتت و بهش میچسبونی مثلا" بوسش میکنی آخه هر وقت میگم داداش و بوس کن از دور صدای بوسیدن در میاری و صورتت و به صورت داداشی یا مامان میچسبونی
اگه مامان و بابا کنارت نباشیم فقط به بردیاس که پناه میبری و میخوای که اون بغلت کنه داداشی هم تازگیها با کلی هن و هن کردن دستاش و دور کمرت حلقه میکنه یه خورده تورو راه میبره و هی میگه مامان آفجی سندینه خیلی سندینه (سنگین) اما با این حال کوتاه نمیاد و هی شمارو بغل میکنه
مامان قربون این وروجکاش بره با این ابراز احساس کردناشون
الانم که تو یازده ماه ونیمگی هشت دندونه شدی و نسبت به قبل راحت تر غذارو میجوی
راسسسسسسسسستیییییی
از حرف زدنت بگم که کشته منو
خیلی متفاوت طولانی حرف میزنی خیلی هم با نمک
کاملا" نسبت به حرفها عگس و العمل نشون میدی و با لحنت هم صحبت با مخاطبت میشی
با تلفن که کامل حرف میزنی یعنی جواب میدی و پاسخ میشنوی
البته یه سری کلمات که نمیتونم نوشتاری بگم اما کلمات و به زبون بچگیت کنار هم میزاری و جمله میگی
اما ماما و بابا رو میگی بببب و دددد و دو و رو هم میگی بقیه کلماتت کاملا" نامفهومه
تازه با کلمات من در آوردیت ابراز ناراحتی و شادیتم با لحن گفتنت نشون میدی
اما شخصیت و رفتار و برخورد و ظاهر و قد و قامتت کاملا متفاوت با داداش بردیاس
انگار نه انگار خواهر برادریت
حتی نوع بزرگ شدن و عادات و کارهاتون اصلا" شبیهه به هم نبوده
اینجاس که میگن هر بچه ای یه جوره
اما من عاشق رفتار و کارهای هر جفتتون بودم و هستم
هر کدوم یه شیرینی و یه قشنگی خاصی برام داره که دنیارو به کام من مادر میکنه
و از خدا به خاطر داشتنتون و بودنتون خیلی شاکر و ممنونم
بردیا جونمم که روز به روز مودب تر شیرینتر میشه و دوست داره تمام وقتش و بشینه و کارتن دورا رو نگاه کنه
من از این بابت هم خوشحالم هم ناراحت چون نمیخوام همه وقتت برای تی وی دیدن باشه اما از لحاظ اینکه دورا یه برنامه آموزشی و سرگرمی برام خوشایند هم هست چون به لطفش خیلی چیزها یاد میگیری
الانم رنگهارو میشناسی
تا ده هم فارسی هم انگلیسی بلدی بشماری و تا پنج ایتالیایی البته شمردن فارسی و خیلی وقته بلدی
مربع و مثلث و دایره و مستطیل و میشناسی
و اینکه روی حرف زدن مودبانت کلی تاثیر گذاشته که برام خیلی مهمه
و همچنان همیشه از سویپر روباهه (شخصیت منفی کارتن دورا)میترسی و شب به شب از بابا بهمن میخوای دعواش کنه و نذاره بیاد خونمون و میگی سویپر الت(غلط) کرده بیاد خونمون بابا مکشش