تولدم نزدیکه
سلام عزیز مامان انگار همین دیروز بود مامان داشت ثانیه شماری میکرد تا شما رو ببینه یا اینکه با بابا بهمن همش راجب اینکه تو شبیه کدوممونی بحث میکردیم بابا میگفت پسرمون باید شبیه من بشه تا تو هر وقت نگاش کردی یاد من بیوفتی یا اینکه اگر روزی خدایی نکرده من نبودم تو یکی مثل منو داشته ب اشی تا مراقبت باشه منم میگفتم زودی بیاد حالا شبیه هر کس اما تو دلم میگفتم کاشکی همونی که بابا بهمن میگه بشه یه گل پسری شبیه باباش الان که هر کس میبینت میگه انگار باباشه اما من میدونم تو به مرور بیشتر شبیه خودم میشی نه بابا بهمن تو اون روزهاکه تو تو شکم مامان بودی هر نی نی کوچولویی و میدیدم ...