مامان و بردیا
چند روزی میشه مامان که خونه خودمونیم تو هم که همش دوست داری یا بیرون باشیم یا دورت شلوغ باشه از وقتی که بیدار میشی مامان باید کنارت باشه و باهات بازی کنه کافیه یه لحظه بلند بشم خودت و لوس میکنی وبا صدای نازک اوووو اووووو میکنی اگه اهمیت ندم بغض میکنی و میگی ماما ماااا ماما مااا قربونت برم که صدام میکنی تا میام کنارت شروع میکنی به خندیدن بعضی اوقات فکر میکنم قبلنا که تو نبودی من چه کار میکردم درسته الان از خیلی از کارام میمونم اما ارزششو داره و برا ی من هر لحظه با تو بودن انگار جدیده و شدی همه دار و ندار مامان
اینم یه جورشه
یه طعم از زندگی
عاشقتم میدونی که چند تا
اینجا وقت خوابه و گل پسری خودش و لوس میکنه و نمیخواد بخوابه اینم یه فیگوره جدیده که تا دوربین و میبینی یا موقع لوس شدن از خودت در میاری
اینجا داری بهونه میگیری که بریم بیرون مامان سعی میکنه تو رو بخندونه اما خنده و گریت با هم قاطی شده فدای اون چشمهات که خیس و قرمز شده مامان نبینه اشکهاتو