بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

دردونه های مامان

سلام پسرم مامان عاشقته

من دیگه بزرگ شدم

1390/11/8 5:23
نویسنده : مامان سمانه
3,781 بازدید
اشتراک گذاری

بردیای مامان این ماه هشتم برات ماهی بود که توش کلی پیشرفت داشتی احساس میکنم تو این ماه یه جهش خیلی بزرگ داشتی از اولین روز هشت ماهگی یه جور دیگه شدی به قول بابا مرد شدی از وقتی نشستن ویاد گرفتی دیگه هیچ وقت دوست نداری دمر باشی از وقتی هم سر پا بودن و یاد گرفتی اصلا" دوست نداری بشینی

دقیقا" روزی که هشت ماهت پر شد سینه خیز رفتی چار دست و پا هم میری البته وقتی دلت بخواد خودت و به چیزی که دوست داری برسونی اول چار دست وپا نزدیک که شدی سینه خیز در غیر این صورت زیاد به دمر موندن تمایل نشون نمیدی قبلنا وقتی میخواستی توپتو بگیری هی با نوک انکشت هلش میدادی و دستت بهش نمیرسید اما الان کاملا" یاد گرفتی و دستت و میندازی روش و برش میداری مامان فدات بشه

البته بیشتر تمایل داری سر پا وایسی اونم لب میز یا مبل یا کنار مامان یعنی از طریق اینها سر پا وایمیستی یکی دوباری هم افتادی و کلی گریه کردی اما دست بردار نیستی فقط یکی باید از پشت مراقبت باشه که آقا لبه مبل یا میز پیاده روی کنه البته تو این چند روز این مسئولیت به عهده بابا جون بوده بیچاره کلی دنبال شما میچرخید که مبادا بیوفتی

تو اسباب خونه تا به امروز عاشق جارو برقی هستی طوریکه وقتی روشنه کاملا" آروم میشینی و نگاش میکنی و همه حواست به اونه وقتی هم که خاموشش میکنم و برش میدارم کلی گریه میکنی

تازه یه خبر خیلی مهم دیگه که آقا پسرم داره حرف میزنه کاملا" واضح میگی ماما  هر وقت مامان و میخوای تو گریه هات میگی ماما ماما  کاملا" واضح ولی باب باااا با میگی یعنی بابا رو هم بلدی بگی اما نصفه نیمه قربونت برم که اولین کلمت مامانه  

موزیکم خیلی دوست داریو تا موزیک پخش میشه دست دسی میکنی و میخندی بعضیاشونم دوست داری و کامل نگاشون میکنی

نمک مامان

اینجا هم مامان داشت لباسها رو پهن میکرد هی سبد لباسهارو میخواستی منم نشوندمت توش تو کلی ذوق کردی و بازی قربون دندونات که تازه در اومده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

mami neda
8 بهمن 90 5:32
سلاممممممممم سلاممممممممم واییییییییییییی خدای من عزیزممممممم چه دندونایییییی موشه من: خالتو ببخش که دیر تبریک میگم... خاله جونم درگیر بودم.... موشه من دندونات مبارک.... وایییییییییییییی خدا مامانش اسپند یادت نرهههههههههههههههههه
مرسی خاله جون از این همه مهربونی
مامان نسترن
8 بهمن 90 10:05
قربونت برم من خوشگل خاله که داری برای خودت مردی میشیهزار تا بووووووووووووس برای بردیا جونم
مهسا
8 بهمن 90 17:37
قررررررررررررررررررررررربببببوووووونننننننننتتتتتتتت ببببببببببببرممممممممم


مرسی مهسا جون از اینکه همیشه به فکرمی
مامان احسان
9 بهمن 90 14:27
ماشا الله خیلی دوست داشتنیه ببوسیدش
عمه زهراو مهسا
9 بهمن 90 21:45
ججججججججججییییییگگگگگگگگرررررررررررررتتتتتوووووو[h


ممنونم عمه مهربونم و دختر عمه دوست داشتنی
زهرای عمه
10 بهمن 90 1:42
سلام سلام بردیای خوشگل خودم الهی قربونش برم که همه جوره نازه سمانه خیلی این عکسش قشنگ شده البته بردیای ما همیشه قشنگه الهی قربونش برم که همیشه میخنده دلم براش تنگ شد


مرسی خاله زهرا منم خیلی دوست دارم هر وقت میبینمت برات میخندم
زهرای عمه
10 بهمن 90 1:45
بله که بزرگ شده این دورونه فامیل این عزیر دل من این شیرین من الهی قربون اون دندونای سفیدت بشم من عزیزم بردیای همیشه خنده روی عزیزم
مامان چشم عسلي
10 بهمن 90 7:29
ماشالله هزار ماشالله به اين پسر هلو خيلي نازه صدقه يادت نره مامانيش
مامان حنان
10 بهمن 90 8:46
سلام ماشاءالله چه پسر شیرینی دارید خدا براتون حفظش کنه .خوشحال میشم به ما هم سری بزنید
مامان ماهور
10 بهمن 90 15:26
قربون دندون موشياش ماشالا ماشالا
پریسا مامی صدرا و صهبا
11 بهمن 90 10:00
سلام وبلاگ سفره هفت سین راه اندازی شد سر بزنید http://noruz1391.niniweblog.com
نازبالام عرشیا
11 بهمن 90 17:33
ماشاالله به این گل پسر با این مرواریدهای نازهاش امیدوارم همیشه خنده برلبانت باشه عزیزم