حلیم نذری
پسر نازم از سالی که مامان و بابا ازدواج کردن بابا یه نذری تو دوران نامزدیمون کرد قرار بر این شد سال دیگه نذری حلیم بدیم از اونجایی که بابا یه ارادت خاصی به امام حسین دارن همیشه از بچگی دوست داشته برای امام حسین نذری بده اونم حلیم به همین خاطر نذر سال بعد توی خونه خودمون و کرد از اون سال 4 سال میگذره و بابا هر سال روش یه نذر جدید میکنه و اضافش میکنه امسال هم به خاطر آقا پسر گلمون که شما باشی بابا 4 کیلو بلغور اضافه کرد (البته 4 کیلو خودش یه دیگه) و این شد که ما هر سال روز اربعین نذری حلیم داریم البته این بماند که مامان همش اصرار داره بابا نذرش و عوض کنه و بابا هم به جاش هر سال اضافه ترش میکنه
امسال هم پا قدم شما گل پسر خوب بود و کلی پای دیگ شلوغ بود از مامان و بابایی و عمه زهراینا و عمو بهرامینا و مادر جون و بابا جون و خان دایینا و خاله ساعدینا و دایی سهیل و زنمو مامان با خونوادشون و آقا شاهین و خانمش و همسایه ها و البته آقا بردیا
شبم رورئک شما رو آوردیم توی پارکینگ و شما یه دل سیر برای خودت چرخیدی و بازی کردی و کلی بهت خوش گذشت اونقدری که دلت نمیخواست بخوابی و سه ونیم صبح خوابیدی اونم تو ماشین بابا بهمن که مامان هم حواسش به تو باشه هم به حلیم
جای اونهایی که نبودن خالی باشه که حلیم حسابی خوشمزه شده بود ولی مامان اینقدر خسته شده بودم که مونده بودم حالا که شما خوابت و کردی و سر حالی ولی مامان تا صبح نخوابیده تکلیف چیه که مادر جون به دادم رسید گفت بریم خونه ما من مراقب بردیا باشم تا شما بتونی جبران بی خوابی دیشب و بکنی و ما رفتیم و اونقدر بهمون خوش گذشت که تا ده روز موندیم البته طبق معمول
پارسال این موقع مهمون دلم بودی
امسال به جاش مهمون خونم شدی
دایی سهیل (دیدی) و بردیا و بابا بهمن
دیروز غروب بود تنها بودیم شما داشتی بازی میکردی مامانم مجله میخوند البته قبلش کلی با هم بازی کردیم و برام خندیدی مامانم ازت عکس انداخت کنارم بودی متوجهه نشدم کی خودکار مامان و که داشتم مجله حل میکردم و برداشتی و تو صورت خودت شروع کرده بودی به نقاشی کردن
مامان کلی به خدا دعا کرد که به خیر گذشت شما تو این نقاشی صورت خودت و زخم نکردی و یا خودکار به چشم خودت نزدی وگرنه مامان دق میکرد وقتی خودکار و ازت گرفتم تعجب کردی و ناراحت شدی وقتی دیدی مامان ناراحت و داره دعوات میکنه خودتو لوس کردی و قند و تو دل مامان آب کردی یه قیافه مظلومی به خودت گرفتی که مامان از اینکه دعوات کرده کلی پشیمون شد و بوست کرد فداتشم که بلدی خیلی راحت دل مامان و نرم و آروم کنی
آقا بردیا قبل از نقاشی روی صورت
آقا بردیا بعد از نقاشی روی صورت
مامان بمیره برای اون نگاه معصوم و شرمندت که متوجهه شدی کار اشتباهی کردی و طوری نگاه میکنی که مامان ببخشت