آبله مرغون بره که برنگرده
واقعا" بره که برنگرده
الهی مامان بمیره برای شما دو تا که این مریضی اینقدر شما رو اذیت کرد و باعث شد کلی ضعیف بشید
البته بردیا جان عزیز مامان این پست مربوط میشه به قبل از تولد دو سالگی شما اما خوب من اونموقع وقت نکردم برات بنویسم به این دلیل الان همراه آبله مرغون آبجی مینویسم چون شما حول و حوش بیست روز قبل از تولد دوسالگیت آبله مرغون گرفتی و آبجی آندیا بعد از تولد دو سالگی شما گرفتن
بردیا مامان تازه از شمال برگشته بودیم فرداش دیدم اصلا" حال نداری و سر و صورتت ریخته به هم گفتم حتما" دیروز تو ماشین سرت سرما خورده شروع شد آبریزش بینی و از اچشماتم اشک میومد شب که شد دیدم تب کردی و تبت با استامینوفن پایین نیومد نشون به این نشون که چهار شب تب داشتی و از شب دوم دونه هات از جای پوشکت شروع شد خیلی کم بود خدار و شکر کردم گفتم بچم سبک گرفته دیدم نه قرار نیست این تب قطع بشه همچنان لحظه به لحظه دونه های بدنتم بشتر میشد جوریکه هفت هشت روز ریختن دونه های تنت طول کشید
الهی مادر برات بمیره که اینجوری عذاب کشیدی و تب کردی تو اون پنج روز حس بازی کردن هم نداشتی فقط دلت میخواست بی حال تو بغل مامان باشی صداتم در نمیومد ولی همش بغض داشتی تا به حال اینجوری سخت و طولانی مریض نشده بودی هر چند ماه قبل هم سرما خوردی و برای اولین بار بود اونموقع هم سه روز تب داشتی حالا حسابش و بکن چی ازت میمونه تو یک ماه ده روز تب داشته باشی اونم با یه همچن حالی در این حین این دونه های آبله مرغون هم تمومی نداشت مخصوصا" روی شکم و کمرت و وجای پوشکت تاولهای گنده زده بود جوریکه مامان وقتی میخواستم بشورمت دلم ریش میشد وقتی دستم به تاولهات میخورد دیگه دیدم تو این شرایط نگهداری از جفتتون برام سخته دیگه بعد از اینکه تبت قطع شد رفتیم خونه مادر جون که دست تنهایی برام سخت بود آخه آبجی آندیا هم شروع کرد به تب کردن و من خدا خدا میکردم که آبله مرغون نباشه آخه دکترتون گفته بود تو سن آبجی که چهار ماهس آبله مرغون خطرناکه بعد از سه روز که دیگه دونه های تن شما شروع به خشک شدن کرده بود متوجه شدم تب آبجی به خاطر ویروس روزوئلا هستش همون ویروسی که اگه اشتباه نکنم شما هم تو هفت ماهگی گرفتی بازم جای شکرش باقی بود که آبله مرغون نبود اما خبر نداشتم که دختر گلمم قراره آبله هم بگیره به هر حال روزهای سختی برامون بود خداروشکر حال شما رو به بهبودی بود اما نمیدونم چرا جای زخمات اینقدر دیر خوب شد جوریکه بعضیهاش همچنان جاشون هست
ازت چند تایی عکس دارم اما الان پیشم نیست بعدا" به این پست اضافه میکنم
و اما آندیای نازنین مامان
بعد از اون تب روزئلا اومدیم خونمون و دیگه من حسی برای جشن تولد داداش بردیا برام نمونده بود اگه بگم تو این مدت من روزی چهار ساعت هم رو هم نخوابیدم دروغ نگفتم البته برنامه مهمونی مهم نداشتم اما میخواستم حداقل یه جشن کوچیک براش بگیرم اما مگه مریضی شما دو تا بهم امون داد تازه دو سه روز بعد از تولد داداش بردیا اومدم پوشکت و عوض کنم دیدم یه تاول گنده پشتت زده با خودم گفتم چرا باید سوخته باشی شما که خرابکاری نکردی اما خبر نداشتم تاول آبله مرغونه (جای اون تاول همچنان مونده و کلی هم جاش گود شده)شبش یه تب کوچیکی داشتی اما اصلا" فکرشم نمیکردم تا اینکه فرداش خاله ساعده داشت پوشکت و عوض میکرد دیدیم شده سه تا تاول اونم تاول آبله مرغون خیلی ترسیدم تا اینکه فرداش رفتیم دکتر اونم از نوع فوق تخصصش که خداروشکر گفت خفیف گرفته و حالش خوبه احتیاجیم به بستری شدن نداره اما اینقدر دستش سنگین بود از اون لحظه به بعد تا شش روز شما گریه کردی و تب داشتی و دونه های تنت هر لحظه بیشتر میشد جوریکه کلی ترسیدم دوباره بردمت دکتر اما هیچ دارویی نداد و گفت باید دورش طی بشه به نوزاد چهار ماهه نمیشه دارو داد
الهی مامان فدات بشه که این همه درد کشیدی و اذیت شدی الهی خدا بابا جونو خیر یده برات کریرت و رو تاب سقفیت سوار کرد که فقط وقتایی که تو اون خوابت میبرد آروم بودی وگرنه نه میشد بغلت کرد نه رو زمین آروم و قرار داشتی هیچ کس تو اون یه هفته نتونست درست بخوابه چون همش گریه میکردی من و مادر جون نوبتی نگهت میداشتیم چون بیرون روی داشتی و تمام بدنت تاول بود و تاولهای پاهات بعد از هر بار پی پی کردنآ نی میسوخت و جیغت به آسمون میرفت به این دلیل این چند وقت هم اصلا
" پوشکت هم نکردم اما چه فایده بیقراریهات اجازه خواب و استراحت به کسی نمیداد
بمیرم و دیگه شماها رو اینجور مریض و بیقرار نبینم جفتتون هم بیرون روی داشتین روزهای خیلی سختی بود هممون اذیت شدیم و فقط دعا میکردم صحیح و سالم این دوره رو طی کنی که خدا روشکر تموم شد اما تمام بدنت و حتی توی موهات تاولهای گنده گنده که هیچ کس از دورو بریهامون تا حالا همچین آبله مرغون سنگینی ندیده بود و شما هم تا میتونستی سر و صورتت و میمالیدی منم همش دستهات و با شالم میپیچیدم بر خلاف بردیا که اصلا" به تاولاش دست نزد شما همه صورتت و کندی و جای چند تاش برات یادگاری مونده که امیدوارم به مرور خوب بشن
دلم نمیخواست با یه همچین صورتی ازت عکس بزارم اما خوب تموم شد رفت
صورتت تو دو سه روز اول
صورتت تو اوج مریضی
صورتت وقتی تاولهات تیره شدن و شروع به خشک شدن
صورت تا حدودی خوب شده