بردیای جیغ جیغو
سلام به همه دوست جونهای خوب و مهربونمون که همیشه به یادمون هستن
ما خوبیم یعنی بردیا و مامانش و آبجی کوچولوی تو راهیش
تو این روزها بردیا جونم یاد گرفته هر چیزی که دم دستش باشه از داروهای بابایی یا بابا جون گرفته تا ظرف و ظروف یا اسباب بازیهاش همه رو میچینه رو هم بره بالا مثلا" داره برج درست میکنه با این کار کلی سرگرم میشی جوریکه هر بار این کارو میکنی با صدای بلند میخندی یعنی اینکه موفق شدی و زود میای دنبال مامان بهم نشون میدی و برای خودت دست میزنی
خیلی هم رو اینکه دست و لباست کثیف بشه حساسی باید مامان زود برات تمیز کنه در کل مثل همیشه آقا و حرف گوش کنی اما خوب خیلی جیغ میزنی مامان جان فقط کافیه یه خورده بی حوصله باشی فقط با جیغ منظورت و میرسونی یا اینکه هر جا شلوغ باشه احساس میکنی با جیغ زدن همه به حرفت گوش میدن که این تنها بدی هست که تو این روزها داری امیدوارم هر چه زودتر بتونی حرف بزنی تا این جیغ زدنها از سرت بیفته که مامان بعضی اوقات کم میاره
تازه هر کس هم باید فقط به وسایل خودش دست بزنه یعنی اگه موبایل مامان و کس دیگه ای برداره حتی بابا شما ازش میگیری و میاری میدی به مامان یا برعکس اگه من کیف یا لباس کس دیگه ای دستم باشه زود میای میگیری میبری میدی به صاحبش و کاملا" میدونی چیا مال کیه یعنی هیچ اشتباهی در کار نیست همه چیز باید سر جاش باشه علی (پسر خالت) میگه بردیا بزرگ بشه پلیس میشه چون همش دنبال اینه که هر کس به وسایل کس دیگه ای دست نزنه ولی اسباب بازیهات و به دوستات میدی و هر چیزی که میخوای بخوری اول میای به جمع تعارف میکنی بعد میخوری در کل دست و دلبازی
عزیز دلم مامان و ببخش به خاطر شرایطی که دارم خیلی زود خسته میشم و نمیتونم برات زیاد بنویسم چون همیشه شبها که شما میخوابی این کارو میکنم منم تو این ساعتها کاملا احساس خستگی میکنم و ذهنم برای نوشتن یاری نمیده سعی میکنم بعدا" جبران کنم