واکسن هجده ماهگی
آره مامان جان بالاخره از این واکسن های ماهیانه راحت شدی و رفت تا وقت مدرسه رفتنت که واکسن بزنی اما بمیرم که اینقدر پاهات درد میکرد و مامان نمیتونست کاری بکنه
روز بیست و هفتم (چون بیست و ششم جمعه بود ) رفتیم بهداشت برای واکسن که ایندفعه آقا بردیا اصلا" بغل مامان یا بابا بهمن نموند چون از وقتی که راه افتادی اولین بار بود که اونجا میرفتی و همه جا دور زدی و سرک کشیدی
به هر حال توی هجده ماهگی وزنت 12/300 بود قدتم که 88 سانت بود که گفتن گل پسرتون قد و وزنش عالیه اما وقتی رفتیم برای واکسن زدن انگار واکسن قبلی یادت بود شروع کردی به گریه کردن و اصلا" دوست نداشتی تو اون اتاق باشی
مامان به کمک بابا بهمن به زور نگهت داشت تا واکسنت و بزنن الهی بمیرم که دردت اومد و گریه کردی
وقتی هم اومدیم خونه تا دو سه ساعت حالت خوب بود اما یواش یواش تب کردی و یهو شروع کردی به گریه کردن و بیقراری اصلا" نمیشد دست به پاهات زد فقط گریه میکردی نیم ساعت گریه کردی تا تو بغل مامان خوابت برد اونم چه خوابی یک ساعت نشد شروع کردی به ناله کردن تا بیدار شدی و بازم گریه کردی
تازگیها هم به کارتون علاقه مند شدی و صبح تا شب ما باید پرشین تون و نگاه کنیم که آقا صداش در نیاد که کلی برای روز واکسنت خوب بود و سرگرم شدی اما همش به پاهات اشاره میکردی و میگفتی دد دد یعنی پاهام درد میکنه البته بیشتر پای چپت
تا شب حالت خوب نبود بابا هم از وقتی که اومد سعی کرد سرگرمت کنه تا عزیز دلش درد و یادش بره
بردیا بعد از واکسن
راستی اسم آبجی کوچولوت و قرار بذاریم آندیا البته خیلی وقته این تصمیم و گرفتیم امیدوارم تو هم خوشت بیاد تازه وقتی به تو میگیم بگو آندیا میگی آنا یا تا بابا بهمن بهت میگه آندیا رو بوس کن تو هم فوری شکم مامان و بوس میکنی
امیدوارم اومدنش تو رو اذیت نکنه و بتونید خواهر و برادر خوبی برای همدیگه باشد
اکثر کلمات و اولش و میگی و اما دیشب به ترشی گفتی شی یعنی اولین کلمه ای بود که به جای اولش آخرش و میگفتی تازه کلی هم دوست داشتی با اینکه تند و تیز بود در کل از خوراکی های ترش و شور بیشتر از شیرینی جات خوشت میاد مثل مامان سمانه
تازگی ها هم یکسره میچرخی و به همه یالا میدی و بوس میدی بعد بابای میکنی و میری میگم بردیا کجا میگی ددد و دوباره تکرار میکنی
در ضمن همه خونواده هامونو میشناسی یعنی هر وقت ازت بپرسیم بردیا مامان کو یا بابا یا اسم تک تک و بیاریم با انگشت نشون میدی و میگی ایناها اگرم بگیم بردیا کو دستت و میزاری رو صورتت و برمیداری میگی ایناها
بردیای مامان تا الان 14 تا دندون داره که دو تا نیش بالایی تازه در اومده و فکر کنم به زودی دو تا نیش پایینی هم در بیاد چون همچنان تو خواب ناله میکنی و جاشون باد کرده هر چند برای دراومدن این دوتا هم خیلی اذیت شدی میتونم بگم طولانی تر از بقیه دندونات درد کشیدی
مبارکت باشه گل مامان
امسال محرم هوا سرد بود زیاد بیرون نرفتیم فقط یک شب به همراه بابا بهمن رفتی که اونم انگار سر و صدا و شلوغی و دوست نداشتی و کلی بابا و بقیه که دیدی و عمو داود و علی بودن اذیت منم یکی دو شب با خاله به مراسم رفتم شما رو نبردم و شما پیش مادر جون بودی