تاخیر طولانی اما کلی خبر
سلام سلام سلام
سلام به دوستهای مهربونی که تو این مدت جویای حالمون بودن و بهمون سر زدن از لطف همشون ممنونم
ولی باور کنین این همه تاخیر دلیل داره
اونم مشغله های این مدته که خدار و شکر همشون خیر بودن و به شادی
از آقا بردیا بگم که به خدا یه آقای به تمام معنا
که خودم بعضی اوقات از اینه همه شعور و درک از یه بچه سیزده ماهه تعجب میکنم
بردیای مامان تو نایاب ترین هدیه ای هستی که خدا به ما داده
اینقدر خبر جدید دارم که نمیدونم از کدومشون شروع کنم
مهمترین خبر اینکه خونوادمون داره چهار نفری میشه و قراره آقا بردیا آبجی دار بشن
البته وقتی متوجهه شدم تا مدتی تو شوک بودم و همش ناراحت گل پسر
اونم بیشتر به خاطر شیر خوردن عزیز دلم یا اینکه تقسیم کردن محبتم
مامان جان تر خدا ببخش مامان و قول میدم تا اونجا که بتونم هیچ کوتاهی در حقت نکنم و اجازه ندم اذیت بشی میدونم این مسئله چقدر ممکنه برات تو این سن ناراحت کننده باشه
الان دو هفته میشه که دیگه شیر نمیخوری البته مامان نخواست که نخوری با اینکه دکتر مامان گفته بود که شیر دادن به شما برای مامان مضره اما نخواستم این موضوع شما رو اذیت کنه تا اینکه دو هفته پیش
متوجه شدم دیگه شیر ندارم و شما الکی داری میک میزنی اتفاقا" اون موقع شمال بودیم عروسی دختر دایی بابا بود که مسافرت زیاد خوبی نبود و شما برای اولین بار اسهال استفراغ گرفتی
بعد از اون مجبور شدم از شیر بگیرمت یعنی دیگه شیری نداشتم که به شما بدم
تو این مدت زیاد مامان و اذیت نکردی انگار کاملا" درک کرده بودی که مامان از روی اجبار این کار و میکنه اما خوب برات سخت بود
ولی مامان جان هر کاری میکنم نه شیر خشک میخوری نه شیر پاستوریزه
اگه تو شیشت چایی باشه تا تهش میخوری اما اگه شیر باشه پرتش میکنی و بهش لب نمیزنی حالا چه شیر خشک باشه چه شیر با طعمهای مختلف
اما خوب غذا خوردنت نسبت به قبل خیلی بهتر شده
دیگه شبها مامان باید بغلت کنه و برات لالایی بخونه تا خوابت ببره
عزیز مامان از وقتی شیر نمیخوری به مامان بیشتر ابراز احساس میکنی یعنی روزی صد تا بوس از مامان میکنی مخصوصا" شبها موقع خواب حتما" باید تو بغلم باشی و بوسم کنی تا خواب ببره
الهی مامان قربونت بره که اینقدر محبت داری و شرایط مامان و درک میکنی
حالا یه خورده هم از کارهای جدیدت بگم
اول اینکه یک هفته بعد از در آوردن اون دو تا دندون تخت دقیقا" دو تا دندون تخت دیگه هم بالا در آوردی
یعنی اینکه تا این لحظه دوازده تا مروارید خوشگل تو دهنت داری که مبارکت باشه
دوم اینکه به کل معنی کلمات و متوجهه میشی و عکس العمل نشون میدی
یا اینکه بعضی از کلمات و با آهنگ خودت تکرار میکنی
دیگه به هرکس بخوای ابراز علاقه کنی بوسش میکنی
وقتی میگیم بردیا بازو بگیر دستهات و مشت میکنی نشون میدی داری زور میزنی
از بابا جون نماز خوندن یاد گرفتی و تا سجاده میبینی شروع میکنی به غنچه کردن لبات وکلماتی زمزمه میکنی و دولا راست میشی و مهر و بوس میکنی
وقتی میخوای به کسی بگی بیا سرت و هی به نشونه اومدن بالا پایین میکنی و با دست میگی بیا
هر چیزی و که مامان میده بخوری پوست یا ظرفش و میبری میندازی تو ظرفشویی
کمک مامان ظرفهای غذا رو جمع میکنی
تایم خوابت همچنان مثل گذشتس
تازگی ها با اسباب بازیهات بازی میکنی و خودت و سرگرم میکنی
عاشق بابا جونی اگه از صبح تا شب باهاش باشی صدات در نمیاد و از بغلش پیش هیچ کس نمیری
توی مهمونی بابا بهمن و بیشتر از مامان دوست داری و بیشتر پیش اونی
ولی وقتی حالت بده فقط مامان و میخوای
هر وقت گرسنه باشی یا حوصلت سر رفته باشه میگی به به
تشنه باشی میگی آب یا کلمه نه رو کامل ادا میکنی
نمیدونم دیگه چی برات نگفتم اماخوب همینقدر بگم که به داشتنت افتخار میکنم
بردیا و عمو بهرام (گردنه حیران)