من شیطونی نمیکنم فقط ...
سلام دردونه مامان
وای که مامان جان تو این هفته شیطنتت از همیشه بیشتر بود و یه خورده مامان اذیت شد
البته بازم دلیل دا ره ها اونم در آوردن دو تا دندون جدید
امروز ١٠ مرداد درست تو چهارده ماه و پانزده روزگی شما 10 تا مروارید خوشگل تو دهنت داری
قدرشونو بدون مامان جون برای در اومدن هر کدوم کلی عذاب کشیدی
مبارکت باشه گل پسری
مامان جان بذار برات بگم از این مدت که چه کارها که نکردی
اول اینکه فقط و فقط خودت باید غذات و بخوری
اونم با چه حالتی بعد از هر وعده غذا خوردن یک حمام لازم داری
یا اینکه خونمون یک ساعت هم تمیز نمیمونه باید راه بری و هر چیزی و بخوری
یا اینکه من و بابا تو این هفته یک وعده غذا درست و حسابی نخوردیم
چون آقا پسرمون یا بشقاب غذا ما رو میخواد یا دیس برنج یا ظرف آش وسط سفره
یعنی آش با جاش اونم حتما" با کفگیر و ملا قه توش
چون وقتی با دیس و کاسه میخوای غذا بخوری قاشقتم حتما" باید کفگیر و ملاقه باشه دیگه
شبها هم زودتر از 4 یا 5 صبح محاله بخوابی حتی اگر خوابت بیاد
قبلنا هر وقت میبردمت که بخوابی امکان نداشت وقتی مامان روی تخته شما بیای پایین
ولی الان کاری نداری کی خوابه کی بیدار از تخت میای پایین و شروع میکنی به چرخیدن تو خونه و بازی کردن حتی اگر اتاق تاریک باشه مهم اینه که یه نور کوچولویی از بیرون بیاد میری اونطرفی
تازه از هر چیزی خودت میکشی بالا
تخت میز بوفه مبل یخچال میز تلویزیون فرقی نمیکنه فقط دنبال یه جای پا میگردی و میری بالا
دیروزم برای اولین بار از میز عسلی رفتی بالا و نشستی روش
آخ جون تا حالا دستم به اینا نمیرسید بالاخره موفق شدم
وای مامان یه کاره دیگه هم تو این هفته انجام دادی که مامان از این یکی کلی لذت برد و هزار بار بغلت کرد و بوست کرد که دیگه گل پسرش میتونه انتخاب کنه
مامان داشتم کشو لباسات و مرتب میکردم که طبق معمول من تا میکردم و شما همه رو پخش میکردی که یکی از جورابهات که شبیه قورباغه هست و دیدی و هی گرفتی تو دستت یعنی بکن تو پام منم یه جوراب دیگه به پات کردم و شما جیغ کشیدی و جوراب قورباغه ای نشونم دادی یعنی اینو میخوام منم کردم پات و بلند شدی باهاش راه رفتی و خوشحال بودی بعد دیدم نشستی داری کله قورباغش و میکنی منم سرگرمت کردم و از پات درش آوردم و یواشکی گذاشتم روی تختت
شب که خواستی بخوابی طبق همینی که گفتم یه خورده شیر خوردی و بلند شدی از تخت اومدی پایین و شروع کردی به چرخیدن توی خونه بعد دیدم اومدی و یه چیزی تو دستته و هی میخوای بدی یه من و هی اده اده اده میکنی دیدم وای همون جوراب قورباغه ای است وای مامان شوک شدم آخه اصلا" دوست نداری جوراب بکنم پات یا اینکه تا حالا نشده اصرار به پوشیدن چیزی بکنی یا اینکه تو اون تاریکی چطوری جوراب پیدا کردی
وای مامان نمیدونی اون لحظه چه حسی داشتم تا خودت پدر نشی متوجهه نمیشی که پدر مادر چقدر از پیشرفت بچشون خوشحال میشن امیدوارم روزی برسه که تو هم از همچین حسی لذت ببری و غرق شادی بشی
اون جوراب و یادگاری نگه میدارم تا هر وقت دیدمش خاطره اون روز و برام زنده کنه و من لذت ببرم و اگه شد عکسش و برات میزارم همینجا
از وقتی هم که راه میری مامان نمیتونه ازت عکس بندازه مگر اینکه سرگرم کار مهمتری باشی وگرنه تند میای و دوربینو میخوای مامان هم مجبوره هی فرار کنه و شما دنبالش بیای
مامان ترو خدا وایسا نذار گریه کنم من فقط دوربینو میخوام کاری باهات ندارم