شیطون پسر
وای وای از بردیا و شیطونی هاش پسر گلم تازه مدتی میدونی دور و برت چی میگذره ولی نمیدونم چرا اینقدر بلا شدی جدای وقتهایی که خوابی بقیش و آروم وقرار نداری فقط دوست داری که بتونی بری تا هر چیزی که چشمت بهش میوفته رو بریزی به هم این چند روزم تو خونه بهونه گیر شده بودی و دلت میخواست جای شلوغ باشی
سه روزه میذارمت تو روروئک اما زیاد نمیمونی اونم تا وقتیکه مامان کنارته و باهات بازی میکنه ولی تو تابت میمونی و گاهی وقتها همونجا خوابت میبره ولی همیشه دوست داری جاهای شلوغ باشی و با همه بازی کنی و بخندی تازگیها معمولا" تو خونه خودمون بی حوصله ای و بهونه میگیری
چند روزی میشه که من و بابابهمن جدا جدا غذا میخوریم چون یکی از ما باید مراقب شما باشه چون هم از غذای ما میخوای هم میخوای همه چیز و بریزی به هم ولی نمیتونی هنوز چار دست و پا بری و گریه میکنی
امروز اومدیم خونه مادر جون و بازم خنده و شیطنت ولی برای خاله و علی و عسل عمو داود یه جور دیگه شیطون میشی با اونها دیگه زیادی شیطون میشی و کاملا" میشناسیشون حتی وقتی تو بغلمی یا اینکه رو زمین اینقدر دست وپا میزنی که حسابی خسته میشی. مامان قربون شیطونیهات بره که کلی برام شیرینه امروزم با کمک خاله 2 بار سرلاک خوردی اونم با کلی شیره مالیدن رو سرت و بازی بازی کردن