عید 93
سلام نازنینای مامان سال نوتون مبارک براتون یه دنیای شادی و لبخند و خوشی آرزو دارم
امسال موقع سال تحویل خونه مامانی بودیم اونا هم چون عزادار بودن (فوت عموی بابا)سفره هفت سین نداشتن و ما هم تا آخر تعطیلات اونجا بودیم و جایی نرفتیم اصلا سفره هفت سین ندیدیم و نتونستیم با هفت سین عکس بندازیم به این خاطر عید امسال بدون هفت سین بودیم
پسر نازنینم شدی یه هوادار حسابی برای آبجی جوریکه همش مراقبشی کسی اذیتش نکنه و هر چیزی و میخوای بخوری اول به آبجی تعارف میکنی که هر کس میبینه تعجب میکنه
آبجی جونم که دایره لغاتش زیاد شده توی تعطیلات هر کس و با اسم خودش صدا میزدی مایی (مامانی) و بایی (بابایی) عیی (علی ) فازه (فائزه) مم (مهسا) عممم(عمه و عمو) ...
تا رفتیم ساحل بارون شدیدی شروع شد و هوا خیلی سرد بود
عشق مامان
اینجا هم میخوام بهت صبحانه بدم قهر کردی و نمیخوری (همیشه بهونه داری از خوردن فرار کنی)
اینجا هم برف یازدهم فروردینه که دلت نمیخواست بیای خونه و با دیدنش کلی کیف میکردی
همون شادی برف
بالاخره اینجا رضایت دادی حداقل میری بیرون کاپشن بپوشی