مهربونیهای خاله ساعده
کلی شیطون بلا شدی گل پسرم خاله ساعده هم هر روز زنگ میزنه بیا خونمون میگه عسل و
علی مدرسه میرن ما نمیتونیم بیایم پیش بردیا تو باید بیایی امانم از روزایی که اونجاییم شما
کم شیر میخوری و کم میخوابی کلی دلبری میکنی وقتی اونجاییم همه وقت اونا مال تو میشه
خاله مای بیبی تو رو باز میکنه بهت خوش بگذره شما هم بجاش خرابکاری میکنی رو خاله و
بعدش براش میخندی
خاله هم دلش نمیاد چیزی بگه اونم میخنده تازه همه تخت و
لباسهای خاله رو هم استفراغی میکنی بازم خاله چیزی نمیگه اخه خیلی دوست داره ولی
توام برای خاله یجوره شیرین میخندی
دوست دارم خاله جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی