واکسن شش ماهگی و اولین مروارید آندیا
هر چند به نظرم خیلی زود بود اما خوب مبارکت باشه دختر نازم
دردونم به سلامتی واکسن شش ماهگیتم زدی و تموم شد
واکسن چهار ماهگیت و به خاطر ابله مرغونت دو هفته دیر تر زدم یعنی بیست و یکم خرداد که خدارو شکر اذیت نشدی و یه خورده تب کردی اما واکسن شش ماهگیت و سر وقت همون هفت مرداد زدم و حدودا"سی ساعت تب شدید داشتی که هر چهار ساعت یکبار بهت استامینوفن دادم تا قطع شد و خیلی بیقرار بودی و اذیت شدی و تو شش ماهگی وزنت هفت و چهارصد گرم و قدت شصت و نه سانت بود که خدارو شکر خیلی خوب بود
البته چند روز قبل از واکسنت هم بیقرار بودی که نگو گل دخترمون داشته دندون در میاورده که این همه بیقرار و نق نقو شده بوده
آندیا جونم درست شش ماه و سه روزه بودی که دندون جلو پایین سمت راستت دراومد که فکر کنم بغلیشم به زودی در بیاد بازم میگم مبارک باشه عزیز مامان
تازه دخترمون دیگه خودش میشینه هورررررررررررررررررررراااااااااا
البته زیاد تعادل نداری اما میشینی
بازم بگم
یکی دو قدمم چار دست و پا میری هوووووررررراااااااااااا
اما هنوز نمیتونی حرکت پا و دستات و هماهنگ کنی با این حال پیشرفت خیلی خوبیه اگه اینجوری پیش بری فکر کنم دو ماه دیگه راه بری
جالب اینه که در حین چار دست و پا بودن اصرار داری الان بتونی بشینی
قربون دختر عجولم برم که به مامانش رفته
گل دخترم یک ماهی میشه تو حموم هم وقتی موهات و میشورم و آب سرت میریزم اصلا" گریه نمیکنی
از اول هم عاشق حموم بودی
حالا میریم سراغ آقا بردیای خودم
مامان سمانه(بردیا مامانش و اینجوری صدا میزنه) عاشقته
خیلی وقته بهم میگی مامان سمانه خیلی کم پیش میاد مامان بگی
تحت هر شرایطی میگی مامان سمانه
بدون اینکه من ازت بخوام
دیوونه و کشته این مامان سمانه گفتنتم همه کسم
چند روزی میشه بیشتر وقتت و تو خونه به کارتن نگاه کردن میگذرونی که اصلا" خوب نیست اما خوب خودمم اونقدر آبجیت بهم اجازه نمیده که از کارتن دیدن دورت کنم اما به زودی یه فکری به برنامه ای براش میزارم
بازم پوشکت میکنم اما خوب دیگه زیاد تو پوشک ج ی ش نمیکنی اما فعلا" بهش احتیاج داری
خیلی دوست داری مامان سمانه برات کتاب بخونه هر روز میری در کمدت و کتابهایی که سارا و عمه زهرا برات خریدن و میاری که من بخونم بعد هم خودت بخونی و ورق بزنی بعد هم مثل یه پسر مرتب همه رو چمع میکنی میزاری سر جاش
از فلش کارتات هم اونهایی و که باهات کار کردم و از روی نوشتاریش بلدی بگی
کارتن دورا رو خیلی دوست داری
راستی یک هفته قبل از تولدت دو تا دندون تختت و هم در آوردی که یعنی تو دو سالگی بیست تا دندون داشتی
محیط خونه رو بیشتر دوست داری بچه های همسایه (دوستات ) میان دنبالت برای بازی باهاشون نمیری و تو از اونا میخوای بیان تو خونه باهات بازی کنن اما شاید درست نباشه ولی خودم تو این شرایط ترجیح میدم با دوستات پیش خودم بازی کنی چون از همشون یه دو سه سالی کوچیکتری
از چهارده ماهگی تا الان شبا موقع خواب حتما" باید شیشه(شیر پاستوریزه) بخوری تا بخوابی
یکی یه دونه های مامان از اینکه شما دوتا دسته گل و دارم و کنارتون زندگی میکنم کلی احساس خوشبختی میکنم و آرزو دارم بتونم براتون مادر خوبی باشم و شاهد پیشرفتهای زندگیتون باشم
شما همه زندگیه منید
همه ماشینهاش سوار ماشین بزرگش میکنه مثل ماشینهای بزرگ که ماشین بار میزنن (از وقتیکه تو جاده دیده )
امیدوارم لبهات همیشه خندون باشه مادر
فدای تو با اون نگاه معصومت
داداش بردیا تنها عکس ننداز منم اومدم
قربونت بره مامان که اینقده خوردنی هستی تو
عزیز دلم با اون غلت خوردنت
بیا آبجی آندیا برات کتاب بخونم آبجیم که برای خوردن کتاب آب دهنش راه افتاده
آبجی آندیا نخور دیگه کتابم تموم شد (بخورم تموم شه ) تکیه کلام بردیا
با آبجی آندیا رفته آمیون سواری
آقا بردیا میخواد آمیونش و پارک کنه
من کشته مرده این بغل موهای رو به بالاتم
این از اون مدلاس که تو حالت چار دست و پا رفتن میخواد بشینه
اینم همون مدله
راحت و آروم بخوابی دختر ناز و ملوسم
خوابهای خوب و قشنگ ببینی پسرمهربون و شیرینم