دیگه خوردنی شدی
آقا پسرمون کلی بلا شده اونقدری که هر جا میبرمت کلی خاطر خواه پیدا میکنی دیگه خیلی از چیزها رو تشخیص میدی وقتی چیزی و میخوای و دم دستت نیست همچین جیغ میکشی که انگار داشتی کتک میخوردی ولی تا بهت میدمش انگار نه انگار که داشتی کلی جیغ میکشیدی و قتی هم که خیلی عصبانی باشی دستهات و مشت میکنی و فشار میدی و قرمز میشی و جیغ میزنی و با این کارت کلی مامان ناراحت میشه
وقتی هم داری بازی میکنی پووففففمیکنی و کلی آب دهنت میاد بیرون یا شروع میکنی به حرف زدن تازه انگشت اشارتم توی دهنته یه جورایی حکم پستونکت و داره وقتی هم گریه میکنی تو گریه هات میگی ممممااااا قربونت برم که مامان و صدا میکنی
عاشق بیرون رفتنی طوریکه وقتی کاپشن و کلاه تو میارم آروم میایستی تا لباسهات و تنت کنم بریم بیرون وقتی هم سوار کالسکه میشی خیلی آروم میشینی و اطرافت و نگاه میکنی حتی اگرم چند ساعت طول بکشه چیزی نمیگی و آروم میخوابی هیچ وقت مامان و وقتی بیرونیم اذیت نمیکنی از نوزادیتم همینطور بودی مامانم عاشق همین رفتار مردونته
تحت هر شرایطی میخندی در کل خندونی الا وقتی که خوابت بیاد و دوست نداشته باشی بخوابی مخصوصا" مواقعی که خالینا باشن عسلم (دخترخالت) که قربونش برم کلی حس داره برای بازی کردن با تو تا غافل میشیم شمارو میزنه زیر بغل و میبره تو اتاقش و باهات بازی میکنه تو هم کیف میکنی
٢ روزه داری سعی میکنی چار دست وپا بری بلند میشی روی دستهات یه خیز میری دوباره می افتی یا یه خورده سینه خیز میری ولی نه کاملا" مامان قربونت بره که داری بزرگ میشی
فدای تو که بلد نیستی پستونک بخوری
قربونت که داری خودت و برای مامان لوس میکنی
فدای اون خنده های قشنگت بشه مامان
عاشق حمومی منم عاشق توام