بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

دردونه های مامان

سلام پسرم مامان عاشقته

یه روز برفی

1392/11/18 5:12
نویسنده : مامان سمانه
6,068 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزای دلم مدتیه نمیتونم از خونمون براتون پست بزارم به همین دلیل عکسها و مطالب یه خورده در هم و پراکندس و زیاد نمیتونم از روزانه هامون بگم  ببخشید فقط در حدی که اینجا سوت و کور نشه میام

 

 

طبق معمول زور گویی آندیا جونم به داداش بردیا 

 

آندیای شیطون که همه جا سرک میکشه و عاشق کشو به هم ریختنه مخصوصا" کشو لباس  

 

 کلی خوشحاله بابت بالا رفتنش 

 

از لای در مشغول دالی کردن و حسابی ذوق کردن 

 

دوباره دالی  

 

آندیا حسابی از چادر استقبال کرد و حسابی خوشحال از داشتنش

 

دلش نمیخواست بیاد بیرون

 

 

 

 

خوشحال از دیدن برف

 

همون شادی برف بازی

 

مامان قربونت بره که دستات یخ میکنه  

 

 

 

 

 

 

 کلی بهتون خوش گذشت

الهی بمیرم بردیا جونم بدون دستکش برف بازی کردی آخه خواستیم بیایم خونه مادر جون از برف خبری نبود و منم آوردن دستکشات و ضروری ندونستم اما ببرف شدیدی اومد و از اونجایکه امسال به نسبت دو سال قبل  کاملا" برف و برف بازی و میشناختی همش اصرار به برف بازی داشتی اما خیلی زود دستای کوچولوت یخ میزد و میومدی بغل مامان گرم که میشد دوباره میدویدی تو برفا

از اونجا که آندیا خانم امسال اولین برف زندگیش و میدید براش زود بود بیاد با شما برف بازی کنه اما از ذوق بازی شما اونم شاد و خوشحال بود و دلش میخواست به همراه شما برف بازی کنه

  

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان بهار
4 اسفند 92 15:22
سلام سمانه جونم من شرمندم عزیزم من و امیر علی خوبیم اما ی مدت حسابی درگیر امیرعلی بودم داشت کارتون داستان اسباب بازیهارو میدید که یهو از میمونه ترسید اونم حسابی مامان فداش بشه ،، بعد از چند روز دچار لکنت شد بچم چند وقتیه میریم گفتار درمانی خدارو شکر الان خیلی خوبه اما هر وقت دچار استرس میشه یه ذره برمیگرده کلی دلم واستون تنگ شده بود عزیزم خیلی دوستون دارم ماااااااااااااااااااااچ
مامان بهار
10 اسفند 92 16:18
samane joonam addet kardam to fb Akh joon bishtar bahamim injoori hamash bacheha boodan hala ykam khodemoon
مامان احسان
11 اسفند 92 11:05
سلام سمانه جون به نظر من اصلا هم مهد خوب نیست طفلی بچه ها .من مجبورم وگرنه یک روز هم زودتر از مدرسه از خودم جداش نمیکردم .مگه ما خودمون مهد رفتیم .نه.واقعا وقتی ترکش میکنم هم احسان اذیت میشه هم خودم شرایط بدیه .اونهایی هم که معتقدن بچه باید مهد بره به خاطر این میگن که به اصطلاح اجتماعی بشه و رابطه خوب برقرار کنه که قربونش برم بردیا که مشکلی از این نظر نداره .برای آموزش هم هیچ وقت دیر نمیشه میرن مدرسه همه چیزو به موقع یاد میگیرن
بانو
12 اسفند 92 14:33
سلام دوست عزیز جامعه مجازی بانو با موضوعات سبک زندگی در خدمت شماست. همه اینجا هستند اما جای خالی شما احساس می شود. با اشتراک تجربیات و مطالب وبلاگ خود در بانو، دوستان جدیدی پیدا خواهید کرد. منتظر حضور تان در شبکه اجتماعی بانو هستیم. تازه های مادرانه را در چشم به راه و الهه مهر بانو دنبال کنید. جامعه مجازی بانو www.banoo.ir
مامی ندا (پسرهایی از جنس عشق )
21 اسفند 92 5:23
ســـــــــــــــــــلام ای جونم چقد این نی نی بزرگ شده فداش بشمممممممممممم دلم براتون ی ذره شده اخهههههههههههههههههههههه چقد دوستتون دارمممم بردیای عزیزم اندیای نازممم .. خاله ندا خیلی دیر به دیر میاد ببخشیدشش وولی به یادتون هستم همیشه ..چقد کیف کردم همبازی شدن با هم .. چقد زود گذشتـــــــــــــ ببوس هر دو رو مامانیییی مهربون دلم برای خودت هم تنگ شده بود ..... میبوسمتون