پیشرفتهای آندیا و مهربونی بردیا
عزیزای دلم مگه میشه با بودن شما روزی هزار بار خدارو شکر نکرد
مگه میشه با هر بار خندیدن و بازی کردن شما دوتا با همدیگه خدارو شکر نکرد
مگه میشه با دیدن شما کنار هم و غذا خوردنتون با هم خدارو شکر نکرد
مگه میشه .... خدارو شکر نکرد
مادر به قربون جفتتون که اینقدر با هم مهربون و شادین
جوری شدین که کاملا" بدون همدیگه حوصلتون سر میزنه و هر کدومتون به یه مدل بهونه میگیره
مثلا" خدایی نکرده زبونم لال آبجی آندیا گذری یه بار تو روز خواب نیم ساعتش بشه یک ساعت آقا بردیا به هر نحوی باید بره آبجیش و بیدار کنه یا اینکه اگر داداش بردیا به همراه بابا بهمن بیرون بره آبجی خانم همش به من میچسبه و نق میزنه و بهونه میگیره
اینجا اولین خرابکاری دونفرتونو انجام دادین
از اونجا که گل پسرمون یه ده روزی میشه که دیگه تمایلی به پوشک شدن نداره برای هر بار دستشویی رفتن یه دوش کامل تو دستشویی میگیره و اصرار داره به اینکه من برم بیرون و در و ببندم ایشون خودشون کارشون تموم شد منو صدا میکنه منم که دنبال فرصت میگردم یکیشون یه جوری سرگرم باشه که من به کارام برسم زیاد به این آب بازی آقا پسر ایراد نمیگیرم
و آندیا خانم هم هر کی بره دستشویی پشت در دستشویی تشریف دارن مخصوصا" مواقعیکه داداش بردیا بره یه بار که داشتم لباس جمع میکردم دیدم صدای خندشون از تو هال میاد گفتم خوب آندیا خوشش میاد دم دستشویی آب بازی داداشش و نگاه کنه که دیدم یهو آندیا گریه کرد اومدم دیدم واقعا" آقا بردیا داره دوش میگیره و یه عالمه آب میپاشه بیرون به آندیا اونم میخنده و تا اینکه زیرش لیز میشه و میوفته زمین جوریکه جفتشون کاملا" خیس بودن و نتیجشم تو عکس بالا معلومه
عاشق این کارهای مبتکرانه هستی و به اصطلاح کلاه گذاشتی سرت
آقا بردیا هم کلی مارو سوپرایز کردن و دیگه با نظر خودشون یه چند روزی پوشک نخواستن و همش کارشونو تو دستشویی انجام میدادن تا یه هفته خوب بود جوریکه شبها هم تا صبح بدون پوشک جات خشک بود و من هم خوشحال که پسرم مرد شده اما خوب بردیا جونم معمولا" روزی دو الی سه بار در روز پی پی میکنه گاهی اوقات به چهار بارم میکشه اما تو اون یه هفته سه بار بیشتر پی پی نکرد و من نگران تا اینکه با کلی پرس و جو متوجه شدم اولش عادیه به مرور خوب میشه اما برعکس بعد از چند روز دوباره شروع کردی به پی پی کردن تو شلوارت اما خوب برای ج ی ش میرفتی دستشویی تا اینکه الان دو روزه دوباره پوشکت میکنم و هیچ اعتراضی نمیکنی پسر راحت طلب مامان
یه دو هفته ای هم میشه بعضی اوقات هی آبجی و بغل میکنی یا اینکه از دست و پای آبجی میگیری البته قصدت ابراز احساسه اما هر چی بیشتر بهت میگم این مدلی آبجی اذیت میشه بدتر میکنی و اصرار به دوباره انجام دادنش هستی
اما خوب خوبی هم زیاد داری جوریکه به غیر از این کارهایی که گفتم همه کارهات عالی و معقوله و جوری به آبجی محبت میکنی که برام یه دنیا ارزش داره مثلا" پیش اومده سر نخوابیدن آبجی و دعوا کردم و تو اعتراض کردی آبجی و دعوا نکن
یا هر وقت میگم مامان و دوست داری میگی مامان و آبجی دوست دارم
هر وقت آبجی خوابه و من تو آشپزخونه هستم و نمیشنوم فوری میای میگی صدا میاد بدو آبجی بدو
یکی از کارهای با مزتم اینه که هر وقت چیزی وفق مرادت نیست میری تو اتاقت و میگی من میرم اتاقم گریه کنم
و امان امان که تازگیها البته خیلی وقته جرات نداریم یک کلمه مخالف ادب به زبون بیاریم گل پسر آنی تکرار میکنه و به وقتش تحویلمون میده
وکاملا" به وقتش تحویلمون میده مثل بیشور . اه مسغله (مسغره)البته این مسغله رو خیلی با نمک میگی
و وقتی هم آبجی خراب کاری میکنه یا یه چیزی و میندازه آنی میگی خدایا خدایا آفجی
و مهمترین و قشنگ ترین کارت اینه که وقتی داری با ماشینات یا خونه سازی یا هر اسباب بازی دیگه بازی میکنی آبجی که میاد خراب میکنه یا برمیداره تنها کاری که میکنی تند تند میگی آفجی آفجی نکن و از مامان کمک میگیری بدون اینکه پرخاشگری بکنی یا آبجی هل بدی و دعوا کنی من از چند تا بچه دیگه وقتی آندیا باهاشون همچین کاری میکنه کاملا" پرخاشگری یا گریه و هل دادن دیدم اما تو مثل یه برادر مهربون فقط اعتراض میکنی یا گاهی وقتها کوتاه میای و اسباب بازیت و با آبجی تقسیم میکنی البته بیشتر در مقابل آبجیت اینقدر بخشنده مهربون هستی با بقیه اینقدر مهربون نیستی
من قربون همچین شازده پسر دوست داشتنی برم که تو دنیا به خدا تکی
البته دختر ناز و دوست داشتنی مامان هم کلی خوبی و مهربونی در مقابل داشش داره اما خوب اندازه درک و سنش
اول بگم دخترم تو سن هشت ماه و یک روزگی برای اولین بار بدون کمک چند ثانیه روی پاهای خودش ایستاد اونم لحظه ای بود که داشتم جارو برقی میکشیدم و آندیا هم آبه دنبال جارو برقی و به کمکش دنبال من راه میومد یه لحظه حواسم نبود محکم کشیدم دیدم دخترم به همون حالت چند ثانیه روی پاهاش بدون کمک ایستاد اینقدر خوشحال شدم و قربونت رفتم و جیغ زدم که ترسیدی و گریه کردی
مامان به قربونت که اینقدر عجولی
تا الانم چند بار تکرار کردی که دیشب بیشتر از هر دفعه رو پاهات بدون کمک ایستادی
تا به الان همه کارهات خیلی جلوتر از داداش بردیا بوده البته بردیا نرمال بوده شما یه مقدار زبلی و عجله داری
و سومین دندونتم تو سن هشت ماه و هشت روزگی در اومد که داداش بردیا تو این سن اولین دندونش در اومد
مبارکت باشه عزیز مامان
اینها همه برای خودش کلی پیشرفت به حساب میاد
مامان فدای تو که داری بزرگ میشی و من عاشقتم
هر چیزی که مامان بهت بده میخوری و میخوای الا فرنی
عزیز دلم که از این لحاظ تا الان برخلاف داداش بردیا سر غذا خوردن مامان و اذیت نکردی
بدو بیا بقیه عکسها تو ادامه مطلب
خط خطی پشت هنر نمایی آقا بردیا
داداش معمولا"شما رو بغل میکنه
هی از دست داداش فرار میکنی
بعد یه آب بازی حسابی
دوتایی محو تماشای تلویزیون
همون بازی کردن داداش بردیا و شما هی خرابکاری وبهم ریختن
ت
محو تماشای کارتن دورا که عاشقشی تا هم تموم نشه هیچ جا نمیری
جلوی در حموم منتظر بابا بهمن اونم بهت آب پاشیده خوشت اومده
اینم یه مدل از سر پا ایستادنات
همچنان داداش بردیا شتابان به کمک شما
پشت در منتظر ورود بابا بهمن
پسر خوشتیپ مامان که همه چی برازندشه
دختر کنجکاو مامان
گل پسرم خیلی زود یاد گرفت با دوچرخش تو خونه دور بزنه با اینکه هنوز براش بزرگه
زشت مامان که برام از همه زیباتری
عاشق این مدل فیگورتم نفسم
نفس منی
الهی فداتشم اینجا بهت گفتم وایسا مامان ازت عکس بندازه آنی همچین فیگوری گرفتی و این مدلی ایستادی
خوردنی خوشمزه